سامیار جونمسامیار جونم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

سامیار جون

اولین ماه سال 1393

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام پسر عزیزم خوبی قند عسلم   عزیزدلم امسال بهترین سال زندگی من و بابایی هست فقط وفقط به خاطر وجود تو که  بزرگترین عشق زندگیمون هستی . اینم عکس سفره هفت سین امسال ما ‚ ایشالا سال دیگه عکس گل پسری هم کنار سفره هفت سین هست الهی که قربونش برم من       اینم عکس سبزه که ای مخصوص پسر نازم امسال توی هفت سینمون گذاشتیم که البته تا روز دوازدهم قصد سبز شدن نداشت بالا خره روز سیزده بدر یه چندتا جوونه زد که دلمون نشکنه   راستی پسر گلم سرویس کالسکه و بقیه لوازمتم گرفتیم کلی چیزای خوشگل برات گرفتیم از همشون راضیم چون همونایی شد که میخو...
16 فروردين 1393

روزهای آخر سال92

سلاممممممممممممممممم پسر خوشگلم خوبی قربونت برم عزیز دل مامان داریم به نوروز ٩٣ نزدیک میشیم عید امسال برای من و بابایی یه شور و هیجان دیگه ای داره چون امسال پسر خوشگلمونم سر سفره هفت سین پیشمونه . وروجک مامان این روزا خیلی تکون میخوری همش در حال شیطونی کردنی فدات بشم الهی پسر شیطون خودم عاشق شیطنتاتم پس تا میتونی تو دل مامانی ورجه وورجه کن عزیزم . امسال توی سفره هفت سینم یه سبزه ی مخصوص برای گل پسری میخوام بزارم یه ماهی قرمز کوچولو هم برای ماهی کوچولوی تو دلی خودم میخوام بزارم امسال بهترین سال برای من و بابایی هست . راستی سرویس خوابتم هفته پیش حاضر شد چیدیمش توی اتاقت خیلی خوشگله  ایشالا یکی دو هفته دیگه سرویس کالسکه و چیزای دیگه...
26 اسفند 1392

ولنتاین مبارک

سلام پسر عزیزم ولنتاین مبارک عزیز دل مامان و بابا تو بزرگترین عشق زندگی ما هستی خیلی خیلی دوست داریم قند عسلم. دیشب بابایی منو حسابی سورپرایز کرد با اینکه گفته بودم برام هدیه نگیره منو خجالت زده کرد و یه عروسک گوگولی برام گرفت . من امسال نتونستم برای همسری هدیه ولنتاین بگیرم ولی سال دیگه حتما از خجالتش در میام . همسر عزیز و مهربونم خیلی خیلی دوست دارم امیدوارم بتونم همه ی مهربونیاتو جبران کنم .   ...
12 اسفند 1392

تولد بابایی و یک خبر خوب

سلام عزیز دل مامان خوبی قربونت برم الهی   قند عسل مامان جمعه تولد بابایی بود منم یه کیک خوشمزه درست کردم که عکسشو بعدا میزارم حالا بریم سراغ خبر خوب ‚ من و بابایی قرار بود روز شنبه بریم سونوی تعیین جنسیت ولی طاقت نیوردیم همون جمعه رفتیم سونو اولش آقای دکتر گفت نی نی کوچولو دختره البته دفعه ی قبلم گفته بود حدس میزنم دختره ولی خیلی زوده که قطعی بگم این دفعه بعد از کلی بازیگوشی بالاخره شما یه حرکتایی کردی و دکتر گفت مثل اینکه اشتباه شده نی نی پسرررررررررررررررررررررره من و علیرضا خیلی شوکه شدیم البته خیلی خیلی هم خوشحال شدیم از این خبر ولی چون دفعه ی قبل دکتر گفته بود احتمالا دختره من و بابا انتظار نداشتیم ولی واقعا ذوق زد...
25 بهمن 1392

هفته 16 بارداری

سلام نی نی جونم خوبی قند عسلم اول از همه باید بگم که بالا خره امتحانای مامان تموم شده داریم یه نفس راحت میکشیم  دوم اینکه دکترمو عوض کردم خیلی دکتر خوبی بود اما چون خیلی سرش شلوغ بود نمیتونست خوب رسیدگی کنه دکتر جدید خیلی خانم مهربونیه و کلی بهم روحیه داد صدای قلب کو چولوی عشقمم شیندم وای که بهترین صدایی که توی زندگیم شنیدم بود خانم دکتر گفت نی نی گلم خیلی شیطونه همش داره ورجه وورجه میکنه الهی فداش بشم من عزیز دلم نمیخوام زیاد وارد جزئیات این چند وقت بشم دوست دارم وقتی که به دنیا اومدی برات بیشتر بنویسم تا وقتی که بزرگ شدی و خواستی خاطراتت رو بخونی حوصلت سر نره نفس مامان . وای که چقدر دوست دارم زودتر جنسیتت معلوم بشه تا برا...
2 بهمن 1392

دومین سونوگرافی

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیز دل مامانی خوبی قربونت برم ‚ عزیزم ببخش که انقدر دیر کردم آخه امتحانای مامانی شروع شده باید حسابی درس بخونم تا ایشالا این ترم آخری هم به خوبی بگذرونم این ترم درسام خیلی سخته و من کلی نگرانم و استرس دارم که زودتر تموم بشه راحت بشم. ایشالا 23 دی آخرین امتحانمه راحت میشم البته همون روز ساعت 8 شب هم وقت دکتر دارم و با آرامش کامل میرم پیش دکترم . مامانی 25 آذر وقت دکتر داشتم بازم مثل همیشه مطب خیلی شلوغ بود و کلافه شدم ولی خداروشکر اینبار زودتر از دفعه قبل نوبتم شد همه چیز خوب بود فشارم هم نرمال بود دکتر برام چند تا قرص جدید تجویز کرد و بهم توصیه کرد که مواد قندی زیاد مصرف کنم آخه خیلی سر...
5 دی 1392

اولین روز برفی

سلام قند عسلم ‚ خوبی نفسم مامانی خیلی دوست دارم این روزا زود بگذره و تو رو تو بغلم بگیرم بچلونمت انقدر ماچت کنم که نگو‚ وای که چقدر انتظار سخته زمان خیلی برام دیر میگذره واسه دیدنت روز شماری میکنم البته راه خیلی طولانی رو در پیش دارم از خدا میخوام این روزا رو به خوبی و خوشی برام بگذرونه. عزیزم دلم میخواد زود به دنیا بیای تا همه عشقمو دوست داشتنمو بهت ثابت کنم قند عسلم یه لحظه هم از خودم جدات نمیکنم خییییییییییییییییلی دوست دارم نانازم. عزیزم جمعه صبح که از خواب بیدار شدم دیدم یه عالمه برف اومده کلی ذوق کردم آخه اولین برف امسال بود و نی نی خوشملم هم اولین روز برفیشو میگذروند البته اینم بگم که زیاد نبارید و زودی برف بند اومد ول...
17 آذر 1392

بابای مهربون

سلام عشق کوچولوی من خوبی عزیزم‚ خیلی دوست دارم هر روز برات بنویسم اما وقت نمیشه نفسم ‚ سه روز دیگه دو ماهت تموم میشه و میری توی ماه سوم عشقم توی ماه سوم تار های صوتی تشکیل میشه ولی جنین قادر به ایجاد صوت نیست ماه اول هم که قلب فعالیت خودش رو  آغاز میکنه و ماه دوم هم ماه تشکیل چهره هست در آغاز ماه دوم اعضای بدن به صورت جوانه هایی ظاهر میشه وچهره به تدریج مشخص میشه و حفره هایی برای دو چشم و دو گوش بینی و دهان به وجود میاد . اینم هدیه ی بابای مهربون نی نی تو دلی خودم ‚ عزیزم چند روز پیش علیرضا این دو تا کتاب قصه ی خوشگل رو برای شما خرید تا وقتی به دنیا اومدی و کم کم بزرگ شدی برات بخونیمش ببین چه بابای مهربونی داری&...
5 آذر 1392

اولین نشونه ی وجود عشقمون

راستی عزیزم اینم اولین نشونه ی بودنته که خیلی خیلی منو بابایی رو خوشحال کرد باورمون نمیشد که داریم مامان و بابا میشم از خدا ممنونیم که تو رو به ما هدیه داد. عزیزم با اینکه خیلی کوچولو هستی ولی منو بابایی همش دوست داریم برات چیزای خوشگل خوشگل بخریم با اینکه حتی هنوز نمیدونیم دخملی یا پسر کلی لباسای خوشگل انتخاب کردیم تا برات بگیریم راستی اولین چیزی که برات خریدیم یه کفش کوچولوی مامانی بود که تابستون وقتی که هنوز نبودی و ما هنوز تصمیم نگرفته بودیم که نی نی دار بشیم برات گرفتیم البته فکر کنم چه دخمل باشی چه پسر بتونی بپوشی. ...
28 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سامیار جون می باشد