دوم تیر ماه 1393
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سامیار جونم
فرشته کوچولوی نازم روزدوشنبه دوم تیرماه ساعت ده و ده دقیقه صبح با وزن سه کیلو و چهار صد گرم و قد 51 پا به این دنیا گذاشتی و این روز بهترییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین روز زندگی من و بابایی بود بالاخره بعد از کلی انتظار روی ماهت رو دیدم و تو بغلم گرفتمت وای که چه حس قشنگ و دوست داشتنی هستش نمیدونم چه جوری حسی که داشتمو بگم فقط از خدا میخوام این فرشته آسمونی رو به همه ی بنده هاش هدیه بده. سامیار عزیزم پسر ناز و دوست داشتنی من کلی حرف دارم که برات بزنم ولی متاسفانه فعلا فرصت نمیکنم الانم با کلی تاخیر اومدم به دنیا اومدنت رو به دوستای گلمون خبر بدم الان تو مثل فرشته ها خوابیدی منم گفتم بهترین فرصته که بیام و برات بنویسم عزیزم برم سراغ اولین عکسی ازت گرفتیم بعدا مفصل برات مینویسم فدات بشم .
این جا خانم پرستار شما رو آورده از پشت شیشه داره نشون میده قربونت برم الهی البته بشتر عکسا توی موبایل من و بابایی هستش که بعدا میذارمشون .
این جا توی بغل عمه لادن هستی عزیزم
این جا هم خانم پرستار اومد گفت این پسر خوشگل بدید چند تا عکس ازش بگیریم
این جا هم مراسم شب هفت برات گرفتیم بابا بزرگت (بابای علیرضا) داره توی گوشت اذان میگه
همون شب هم ساعت 10 دقیقه به 2 نافت افتاد ما هم کلی ذوق کردیم
فدات بشم الهی که اینقدر ناز و خواستنی هستی همه عاشقت شدن عزیز دلم خیلی دوست داریم قربونت برم بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس.